من و تو سه نقطه

گاهی گرگ می شوم ، برای چشم های میشی تو .

من و تو سه نقطه

گاهی گرگ می شوم ، برای چشم های میشی تو .

شکوفه

شکوفه
باد تند می وزد . خاکِ کف پارک خیز بر می دارد به سمت صورتم . دست هایم را سپر می کنم تا از خاک خاطراتش دیگر سیلی نخورم . باد که فروکش می کند دست هایم را پایین می آورم .  به طرف تاب گوشه ی پارک می دود . می خندد . مثل همیشه وقتی می خندد چال گوشه ی گونه اش،  خنده اش را شیرین می کند . قهقه می زند . دوشا دوشش می دوم . که سکندری می خورم و به طرف میله پرت می شوم . با دماغ به میله ی تاب می خورم و از شدت ضربه به پشت پرت می شوم و سرم به سنگی می خورد و گیج می شوم . جیغ می زند .
صدای جیغ و هق هقش توی گوشم خمیازه می کشند . دستم را روی دماغم می کشم . هنوز تنها یادگاریش روی استخوان کج دماغم حک شده است . به طرف درخت نارنج گوشه ی پارک می روم . شکوفه کرده است . دوباره باد تندی می وزد که گلبرگ های شکوفه  وا می روند و روی زمین می ریزند . باد  به در و دیوار می کوبدشان  . دستم را به تنه ی درخت تکیه می دهم . و سرم را روی بازویم می گذارم . چشم هایم را می بندم . صدای باد توی گوشم می پیچد . که دستش را محکم روی شانه ام می کوبد .
-    اونجا رو ببین . اونجا . یه شکوفه پیدا کردم . دستم نمی رسه . ببین .
تمام قدم را یکجا جمع می کنم و توی نوک پاهایم میریزم و دستم را دراز می کنم . برایش می چینمش . شکوفه  را از دستم می گیرد و آن را لبه ی گوشش می گذارد . عشوه می کند و می خندد . محو چال روی گونه اش می شوم . اخم می کند .
-    کجا رو نیگا می کنی . شکوفه بهم میاد ؟ قشنگم؟
 می خندم و سرم را بالا و پایین می کنم و چشم هایم را آهسته روی هم می گذارم وباز می کنم.  زیر لبی می گویم .
-    ماه . عینهو ماهی .
کمی سرخ می شود و جای لبخندش  شرمی روی صورتش می نشیند . صورتش را بر می گرداند و به طرف خانه اش  می رود که آن طرف حیاط مدرسه است . خانه ی سرایداری .
دستم را از تنه ی درخت بر می دارم و به طرف تاب می روم که باد آرام تکانش می  دهد . رویش می نشینم و آهسته تاب می خورم .آقای حاتمی از خانه ی سرایداری اش بیرون می آید . وقتی مرا می بیند به طرفم می آید .
-    پسر مدرسه تعطیل شده . تو هنوز اینجایی؟ می خوام درآرو قفل کنم . پاشو بابا .
وسایل کوچک و سبک را به طرف وانت می بریم و به دو، برمی گردیم . قرار است هر کس چیز بیشتری توی ماشین گذاشت برنده باشد . می خندیم . می دویم . پدرش غیض می کند . مادرم گوشم را کمی می پیچاند .
-    انقدر تو دست و پاشون وول نخور بچه . بیا این ور یه دفعه اسبابا رو سرت نیفتن .
پدرم با عمو وسایل را توی وانت جا می دهند . پدرم صورت عمو رو می بوسد .مادرم با خاله خداحافظی می کند .  دلم می خواهد بغلش کنم .و ببوسمش .  مثل آن روز که تولدم بود . شش سالگی .اما مادرم انگار فکرم را می خواند . دستش را گاز می گیرد و چشم غره می رود . فقط دست می دهیم .
-    دوباره که پیشم میای ؟
-    مامانم گفته تابستونا میایم شهر دوباره . میام پیشت .
گریه می کند . گریه ام می گیرد . می رود . مادرم آب پشت سرشان می ریزد.  از روی تاب پایین می پرم و به طرف در مدرسه می روم  .اشکی از گوشه ی چشمم می ریزد و خاطراتم را کف حیاط مدرسه ولو می کند.  تاب را باد تکان می دهد و صدای جیر جیرش هنوز توی سرم زنگ می زند .  صدای جیغ مانندش که  ذره ای ترس هم چاشنی صدایش است در باد می پیچد :
-    تند تر . تند تر هل بده . هوررررا .
 از اولین روزی که با هم دوست شدیم تا اولین شرمی که دیوار بینمان شد . تا آن روز که شکوفه  را به دستش دادم و پرت کرد و گفت هر چه بود تمام شده است  .  همه را کف حیاط مدرسه جا می گذارم . تاب و پارک و مدرسه را . لبخند و چال روی گونه و شکوفه ی پشت گوشش را . همه را توی مدرسه جا می گذارم . اولین تاکسی که رد می شود اشاره می دهم .
-    دانشگاه .
5/4/1391

نظرات 6 + ارسال نظر
fotros دوشنبه 5 تیر 1391 ساعت 17:06 http://fotros2.blogsky.com

هویچ

هادی(آدینه) دوشنبه 5 تیر 1391 ساعت 22:19 http://HOZOUR.PARSIBLOG.COM

شخصیتی که ازش حرف میزنی واقعیه؟
یادم نمیاد آقای حاتمی چنین فرزندی داشته باشه!!!!

یه نکته . هیچ وقت از یک داستان نویس نپرس داستانت واقعیه یا نه .
دوم . خوب نخوندی عزیزم . دوباره بخون .

طـ ـودی سه‌شنبه 6 تیر 1391 ساعت 13:38

"اولین شرمی که دیوار بینمان شد"


قشنگ بود.خیلیـ

مرسی

بانو جمعه 9 تیر 1391 ساعت 07:23 http://tranquillity.blogfa.com

تحت تاثیر این تراژدی قرار گرفتم.
زیبا بود

tnx bano

محیا جمعه 9 تیر 1391 ساعت 15:50 http://darjaryan.blogfa.com

اووم خیلی خوب بود
آفرین

خیلی دوست دارم وقتی یکی می گه عالی بود . دقیقا بگه کجاش عالی بود . حالا منظور یکی در کل بودن . ولی باز یه نکات بارزی هست که چشم رو می نوازه . و من دنبال اینام . یا نقاط ضعفش ، اونجا که چشم رو می زنه /بگید . ممنون

سنبل شنبه 10 تیر 1391 ساعت 19:23 http://hamayeman.blogfa.com

سلام دوست عزیز
ممنون از محبتتون
در باب کاریکلماتور و معرفیش که سوال کردید این دو آدرس رو واسه تون میذارم که بیشتر آشنا بشید:)

http://karikalamator.com/ شما میتونید به این آدرس برید در قسمت بالای صفحه در این باره توضیح داده شده
و همینطور این آدرس
http://farajolahi.ir/cat-5.aspx

خیلی ممنون دوست عزیز از راهنماییتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد