پسره عاشق سلنا شده و دختره می میره واسه جاستین . بسیجیه از فراماسونری میگه و آخونده از انقلاب . بی بی سی از وضع بد اقتصادی و صدای آمریکا از سانسور خبری . پدرم از مسجد و مادرم از درس .
اما من فقط دلم یه درخت می خواد که سایه ی خنک داشته باشه و یه کتاب با یه آسمون صاف و آبی .
چه خوشکله اون چیزی که میخوای!!
یه آرزوی کوچیک .
قربونت دلت برم که عجب اشتهای صافی داره
خوب دیگه . این یه قسمتی از اشتهاشه .
و البته و صد البته یک بشقاب گوجه سبز یا هر میوه ی خوشمزه ی دیگه :))
یا مثلا یه قوری قهوه ی داغ . یا یه فنجون چای دیشلمه .
توی این هیایو دلمون به همین خوش ِ
عالیییی...این پست وخیلی دوست دارم خیلـــــــــی به حال وهوای من میخوره...
من یه آسمان پر ستاره میخوام با ستاره های فراوون و البته یه لیوان چای:دی
اینم قشنگه .
سلام
عیدتون مبارک
ممنونم از حضورتون و دعاهای قشنگتون.
عید شما هم مبارک . خواهش
به قول سهراب:
من قطاری دیدم روشنایی می برد
من قطاری دیدم فقه می برد و چه سنگین می رفت
من قطاری دیم که سیاست می برد و چه خالی میرفت...
.
.
.
روح تو در جهت تازه ی اشیا جاریست
چه قشنگ گفته سهراب.
و یه دل بدون نگرانی و یه خیال اسوده آروم
وقتی هم تو یه همچین فضایی قرار بگیری .حتما آرامش پیدا می کنی .
دل منم خواست!