من و تو سه نقطه

گاهی گرگ می شوم ، برای چشم های میشی تو .

من و تو سه نقطه

گاهی گرگ می شوم ، برای چشم های میشی تو .

توی راه

بی خواب شده ام . صدای ترق و تروق قطار گوش هایم را کیپ کرده است .تکان تکانم می دهد ، مثل وقتی به خانه مان می آمد و من خواب بودم . می پرید روی سرم و شانه ام را می گرفت و آنقدر تکانم می داد تا بیدار می شدم .
بی خواب شده ام . از توی پنجره ی قطار بیرون را نگاه می کنم . هرچند لحظه یک بار دود غلیظی از جلوی قطار به  سمت عقب می وزد و آسمان را تیره و تار می کند . واگن ما نزدیک لوکوموتیو است. صدای لوکوموتیو قدیمی توی گوشم زنگ می زند . دودش هر چند لحظه یک بار زیر دماغم می خورد . حالم اصلا خوب نیست . روی دستم می خوابم . چشم هایم رامی بندم و دوباره باز می کنم . تخت روبرویم خالی است . یک لحظه دود قطار می ریزد توی کوپه . تمام اتاق را پر می کند . هیچ چیز معلوم نیست . سرفه ام می گیرد . پشت سر هم سرفه می کنم . چشم هایم سوز می زنند . همه خوابند . هیچ کس از صدای سرفه ام بیدار نمی شود . گویی مرده اند . دود همه شان را خفه کرده است . پنجره ی بالای سرم را سریع باز می کنم . کم کم هوای کوپه تمیز می شود . نفس عمیقی می کشم . روی تخت ولو می شوم . دوباره روی دستم می خوابم . چشم هایم که به تخت روبرو می خورد ، مریم را می بینم . زل زده است توی چشم هایم . لامصب پلک هم نمی زند . لبخند ملیحی روی لب هایش می نشیند . صورتش گل می اندازد . دستش را از زیر سرش در می آورد و به طرف پنجره می کشد . آسمان را نشان می دهد . ستاره ها را . من هم می خندم . صورتم را به شیشه می چسبانم . توی شیشه « ها » می کنم . بخار شیشه را کدر می کند . روی آن قلبی می کشم . از تویش ستاره ها را نشانش می دهم . برایم دست می زند . پایین لبم را گاز می گیرم و دستم را روی دماغم می گذارم . و آهسته می گویم : « هیییییس»
بعد می خندم . می خواهد بیاید کنارم روی تخت بنشیند . همیشه این طور است . هر وقت شب پیش هم هستیم ، نمی گذارد بخوابم . می گوید این لحظه ها کم پیش می آید . باید تا خود صبح حرف بزنیم . وقتی هم که حرف هایمان تمام می شود ، شروع می کند به نگاه کردنم . می نشیند زل می زند به چشم هایم . می گوید این یک بازی است . من تو را نگاه می کنم و تو نباید بخندی . آنقدر زل می زند توی چشم هایم که گاهی چشم هایش کدر می شوند و از گوشه ی چشمش آب شور می ریزد بیرون .

ولی من اجازه نمی دهم . آهسته  خودم را به طرفش دراز می کنم و در گوشش می گویم :« الان مامان بابات بیدار می شن . می فهمن . ناراحت می شن .» . ابرو هایش توی هم می رود . وقتی اخم می کند ، لب هایش غنچه می شوند  . این طوری خیلی دوست داشتنی تر است . من عاشق اخم کردنش هستم . و او خوب می داند که بهتر از هر اصراری ، اخمش جواب می دهد . قبول می کنم بلند می شود می خواهد بیاید روی تختم . کنارم بنشیند که دوباره یکهو دودی می ریزد توی کوپه . دود سیاه و بد بویی . حالم می خواهد بهم بخورد . چشم هایم سوز می زنند . با دو  دست چشم هایم را می مالم . وقتی بازشان می کنم . مردی سبیل کلفت ، با مو های فر فری که بوی گندی می دهد روبرویم نشسته است . از نگاهش می ترسم . از بوی بد بدنش . روی تخت دراز می کشم و صورتم را به سمت دیواره ی واگن می چرخانم و روی دستم می خوابم . تا صبح به دیواره ی کوپه خیره می مانم . تا وقتی که نوری می ریزد توی واگن و چشم هایم را می زند ./  

شهریور نود و یک


نظرات 5 + ارسال نظر
حنا دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 11:35 http://hana69.blogfa.com

سنبل دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 11:57 http://hamayeman.blogfa.com

سلام
مریم خیالی اتان چند ساله بود؟:)
ما به خیالمان کودکی بیش نبود و یا شایدم کودک درونش همچنان بیدار بود...

نمی دونم . درس یادم نیس . ولی فکر کنم حدود ده دوازده سال . یا شاید هم سیزده چهارده سال . دومی احتمالش بیشتره .

آذرنوش دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 16:24 http://azar-noosh.blogsky.com

بازی چشم ها ...چرا یادم نبود...بهترین بازی موقع خداحافظی...چشم ها گویاترین زبانه ممکنند...
نگو خداحافظ...به چشم هایم خیره شو هر کی زودتر اشکش چکید بازی را باخته !

درست است. گویاترین زبان . همین چشم هایمان هستند .

الهه سادات دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 20:10 http://cofeblog-cigar.blogfa.com/

بوی بدنش .. بوی بدنش ..

الهه سادات دوشنبه 27 شهریور 1391 ساعت 22:24 http://cofeblog-cigar.blogfa.com/

وا :| این چ ایکونیه برام گذاشتی بی ادب
من خرابه ایکونای بلاگ اسکایم
یه روز میام اینجا وب میزنم به عشق ایکون هاش
اینارو بیشتر دوس دارم



آخه زیاد سر در نیاوردم از نظرت
من آیکوناش رو دوس دارم . یه خلاقیتی توشون هس . تو یه حس و حالت خاص تعریف نمی شن . مل شکلک های دیگه قراردادی نیستن . انگاری روح دارن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد