سری که درد می کند را دست مال نمی بندند . الکی شلوغش نکن لطفا . پدرم هر روز که از سر کار می آید ، وقتی می خواهم با او حرف بزنم ، رو ترش می کند و می گوید سرم درد می کند . بعدا . مادرم که تمام روز سرش درد می کند . از دست کارهای من . این طور می گوید . مش ابراهیم هم که وقتی سر پول خیار و گوجه باهاش چانه می زنم می گوید برو بچه سر ما را درد نیار . ولی هیچ کدامشان دست مال نمی بندند . نه پدرم نه مادرم و نه مش ابراهیم . پس لطفا الکی شلوغش نکن .
سلام
عید بر شما مبارک
اینها سرشان درد نمیکند که بخواهند دستمال ببندند...حوصله شان درد میکند:)
سلام . عید شما هم مبارک .
. مرسی
حوصله شان درد می کند . جالبه .
از این واژه خوشم اومد
چطوری پسورد رو برات بذارم ؟
خصوصی
لایک
hamoni ke sonbol goft
dastan ro khondam o bebinam key hosele dardam khob mishe benevisam barat :)
چه به جا "گندم" و "درد" رو به فاصله ی یه بارش در امتداد هم آوردی
از وقتی آدما بوی گندم به مشامشون خورد درد اومد سراغشون. این وسط دلم به حال سر درد بیچاره می سوزه که هر کی هر جا نتونست دردشو توصیف کنه میگه سر درد دارم...
کجایی شما جناب...
دلمون تنگ شده برای نوشته هاتون...
این روزا وبلاگ هام خاک می خورن . بیشتر تو فیس بوک فعالم . امیدوارم اونجا اگه عضو هستین بتونیم نوشته های هم رو بخونیم .